ادامه مطلب ...
یکی از سرگرمی های ما این بود که شمع رو خاموش کنیم
بعدش سعی کنیم از طریق دود شمع دوباره روشنش کنیم !
.
ادامه مطلب ...
شباهت زندگی من و اینشتین در اینه که هر دو بچگیهامون خنگ بودیم
ولی خب از وسطهای بیوگرافیمون به بعد یه کم متفاوت میشه ….
.
.
یکی از ترس ناک ترین جملات دوران مدرسه ،این بود که : “یه برگه از کیفتون بیارید بیرون” :|
آقا من چند سال پیش رمز موفقیتمو عوض کردم ، الان هر کاری میکنم یادم نمیاد …
متاسفانه ۳ بار اشتباه زدم بلاک شد !
.
.
.
بچه که بودم عاشق اون لحظه ای بودم که مهمونا میرفتن …
بعد با سرعت باد میومدم میوه ها و شیرینی های تو بشقابشونو میخوردم !
دیدین بعضیها عادتشونه رو چمن که نشستن
همینجوری چمن هارو میکنن
اینا یه بز درونم دارن !
.
.
.
این همه درس خوندیم بالاخره نفهمیدیم رابطه ی فیثاغورس با کی بود
قضیه اش چی بوده اصلا
بالاخره چی شد !؟
یه وقتایی هم هست سر کلاس از بغل دستیت میپرسی چیزی میفهمی ؟
اونم میگه نه بابا
یعنی اون لحظه انگار دنیا رو بهت دادن :دی
.
.
.
دوستم میگفت پیاز تنها ماده غذایی هست که میتونه اشک آدمو در بیاره
من برای اینکه ثابت کنم اشتباه میکنه یه نارگیل برداشتم و زدم تو سرش
اونم کاملا به اشتباهش پی برد :)
غضنفر داشته میرفته خونه
خونه شون هیشکی نبوده
میره رو پیغام گیر !
.
.
.
حیف نون هر شب دعا میکرده خدا بهش یه دوچرخه بده
میبینه خبری نشد
میره یه دوچرخه میدزده
بعدش دعا میکنه خدایا از من بگذر !