بی تو آغاز میکنم من روزهای زرد را، اشک و آه و ناله ها و درد را، مینویسم بی تو بودن های من پایانم است، بی تو حامل میشوم اندوه و اشک سرد را
دلم با عشق تو عاشق شد، تمام لحظه هایم بهترین شد، ولی بی مهریت کار دلم ساخت، دل تنهای من تنهاترین شد
چنان عاشق چنان دیوانه حالم، که میخواهم از تو از دل بنالم، هنوزم با همین دیوونه حالیم، یه رنگ صادقم صافم زلالم
دوستی فصل قشنگیست پر از لاله سرخ، دوستی تلفیق شعور من و توست، دوستی رنگ قشنگیست به رنگ خدا، دوستی حس عجیبیست میان من و تو
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت، با صدایش آشنایم کرد و رفت، نوبت تلخ رفاقت که
رسید، ناگهان رهایم کرد و رفت
من و مهتاب و شب و هوای عالی / عزیزم جای تو خالی / عطر گل پر شده باز تو
این حوالی / من به یاد تو خوشم تو در چالی؟
به پرستو نباید دل بست زیرا که او نازک دل است، میگریزد از ما، مانند باد
از سرما، و فراموش میکند تمام روزهای باهم بودن را
دورم ز یرم ای گل ریحان چی نویسم، من مور ضعیفم به سلیمان چی بنویسم، ترسم
که قلم شعله کشد صفحه بسوزد، با این دل پر درد یاران چه نویسم
اگه از تو ننوشتم فکر کن سرم شلوغه، توی زندگی یه وقتا تنهایی رمز عبوره،
اگه از چشات گذشتم فکر نکن عاشقت نبودم، مطمین باش توی دنیا به تو دل سپرده
بودم
انجماد قلب ها را از خشک سالی چشم ها میتوان فهمید، چشمیکه گریستن
نمیداند، زیستن نمیتواند