سرخی چشم کبوتر هیچ میدانی ز چیست؟ نامه ام مبردو بر درد دلم خون میگریست
ستاره های آسمون خیلی زیاده مگه نه؟ / سهم من ستازه ها فقط تو بودی نگو نه
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته / یه قلب تنها و کبود همیشه چشم به راهته
ز غمت اشک نریزم تو بگو پس چه کنم / آتش قلب خود را با چه خاموش کنم / مطمین باش که مهرت نرود از دل من / مگر آن روزی که در خاک شود منزل من
مهربانی تزئین لحظه هاست، برای مهربانیت جوابی جز دوست داشتن ندارم
سنگ قبرم را نمی سازد کسی
مانده ام در کوچه های بی کسی
سوختم خاکسترم را باد برد
بهترین دوستم مرا از یاد برد
دلم احساس غم دارد/ در این انبوه ویرانی/کمی تا قسمتی ابری/ و شاید باز بارانی
همه جا سردو سیاه ، رو لبام ناله و آه
سر من بی سایبون ، نگهم مونده به راه
من غمگین و سرد و تو دلم یه گوله درد
نه بهاری نه گلی ، پاییزِم پاییزِ زرد
نقاش نیستم ! اما تمام لحظه های بی تو بودن را درد میکشم .
یه آسمون گل قشنگ تقدیم یک نگاه تو / این دل تنهای غریب فدای روی ماه تو .
من از می چشمان سیاهت مستم / گفتم بنویسم که به یادت هستم .
تا کور نگشته دیدگانم ، تو بیا / تا مور نخورده استخوانم ، تو بیا / گر آمدی و ندیدی از من چیزی / از بهر تماشای مزارم تو بیا .
یه پیامی میفرستم به امید پیام تو / نه اینکه بخونی و بگی بی خیال تو .
سوال من از تو این است ، چرا در آینه ی چشم های تو ، تصویر من پیدا نیست ؟
گذر تک تک این ثانیه های سپری گشته ی عمرم ، به قدیمی شدن دوستیت می ارزد .
بادکنک هرچه قدر دورتر میشه ، قرقره از غم دوریش لاغرتر میشه ، قرقرتم رفیق !
فهمیدن عشق را چه مشکل کردند، ما را ز درون خویش غافل کردند، انگار کسی به فکر ماهی ها نیست، سهراب بیا که آب را گل کردند
لحظه ها گذرا و خاطرات ماندگارند، حاضرم تمام هستیم را بدهم تا لحظه ها ماندگار و خاطرات گذرا شوند
فاصله ی تابش خود را بر دیگران تنظیم کن خداوند خورشید را در جایی نهاد که گرم کند ولی نسوزاند
بگذار خیال کنم دوستم داری و از این خیال شبها تا سپیدی روز با ستاره ها باشم
دلم همچون آسمان، پر از ابرهای بارانیست، ای کاش دلم امشب بگرید، شاید که بغض عشق در چشمانم بشکند
همیشه از خوبی های دوستت برای خودت یه دیوار بساز، اگه روزی بدی دیدی فقط یه آجر کم کن، بی انصافیه که دیوارو خراب کنی
مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم، مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم
گریه کردن را دوست دارم چون تنها راه ابراز عشق ابر سیاه به گل سرخ است
دلم رفت و دگر جانی نمانده، به ابر دیده بارانی نمانده، ببین این حال و احوال خرابم، بجز درد و پریشانی نمانده
من و این داغ در تکرار مانده / من و این عشق بیدار مانده ،
مپرس از من چرا دلتنگ هستم / دلم بین در و دیوار مانده . . .
.
.
چه بسیار نگاه ها در جهان سرگردانند که در چشمی جای گیرند
و چه بسیار فریادهایی که بر سنگ خاموش بوسه می زنند . . .
.
.
گر تو را با ما تعلق نیست ، مارا شوق هست
گر تو را بی ما صبوری هست ، ما را تاب نیست . . .
راندی زبرت مرا و خوارم کردی
از درگه خویش برکنارم کردی
چون برگ گلی که درکف باد افتد
بازیچه دست روزگارم کردی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو رفیق نیمه راهی به خدا غرق گناهی
دیگه چاره ای ندارم می دونم در اشتباهی
تو دلم جائی نداری تو محبتی نداشتی
منو از ریشه سوزوندی دلمو تنها گذاشتی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایی ببین مرگ مرا در من که مرگ من تماشایی است مرا در اوج می خواستی تماشا کن ...... تماشا کن
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مطمئن باش و برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی
به من و عشقی پاک
که پر از یاد تو بود
و خیالم می گفت
تا ابد مال تو بود
تو برو. برو تا راحت تر
تکه های دل خود را آرام سر هم بند زنم
انگشتت را
هرجای نقشه خواستی بگذار
فرقی نمی کند
...تنهایی من
عمیق ترین جای جهان است
و انگشتان تو هیچ وقت
به عمق فاجعه پی نخواهند برد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امروز دلم سراغ تو رو گرفت
گفتم ببین گوشه آسمان ماه را
چه تنهاست!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مرا چه باک ز باران
که گیسوان تو چتری گشوده اند
مرا چه باک ز مرگ
که بوسه های تو پیغام های قیامند
بدرودهای تو
تکرارهای سلامند