جوک جدید-

وقتی کسی ناراحتت میکنه 42 تا ماهیچه استفاده میشه تا اخم کنی، اما فقط 4 تا ماهیچه لازمه تا دستت رو دراز کنی و بزنی پس کلش



از یارو می پرسن کجای تهران می شینی می گه هرجا خسته شدم



به آدامس می گن آرزوت چیه؟ میگه زیر دندون اصفهانی جماعت نیفتم



حیف نون می خواسته نماز بخونه، میگه:
الحمدلله رب العالمین خدایا! سرتو درد نمیارم ولاالضالین


اس ام اس سرکاری جدید

دانایان با عمل زندگی می کنند، نه با اندیشه



سه تا دوست صمیمی دارم بهشون سفارش کردم تحویلت نگیرن !
( غم ، حسرت ، تنهایی! )



اون دنیا خدا نمی پرسه مدل ماشینت چیه؟
می پرسه چند تا پیاده رو سوار کردی؟
...
...
قابل توجه خانم هایی که نمی دونن نیت پسرها الهیه!



دنبالم بیا
از پله ها برو پایین
!...
!...!...
!...!...!...
!...!...!... !...
!...!...!... !...!... بیا ... ... ...بپیچ
... مستقیم ... ... ... وایسا


الو، سلام پلیس 110؟ یه منگل 5 دقیقه است که افتاده دنبالم!



با سلام اینجا تهران است. ساعت 3 بامداد ... صدای مردم آزار !!!
2زاری داری؟ ... مرسی 1...1...0


اس ام اس خفن و با مرامی-

اس ام اس مثله فاتحه میمونه

واسه هرکی میفرستیش روحش شاد میشه

==========================

اس ام اس مخصوص حاجیان از حج برگشته:

گرچه داری لطف و احسان حاجی

اینقدر خودت به من نچسبان حاجی!

با ویروس آنفولانزای خوکی خود

اینقدر تن مرا ملرزان حاجی!!!


==========================
امیدوارم با هر برگی که می افته ..یه دونه از غمهای تو کم بشه.

.

.

پاییزتیم

==========================

امیدوارم توپ خوشبختی سانترش همیشه روی قلبت باشه

و با شرایط بالا خوشبخت بشی . . . !

==========================

دیروز به جرم بالا رفتن از قلبت دستگیر شدم !

بیا بهشون بگو ساکن قلبم دزد نیست !

==========================
اسب سفید قرار بود دخترک را ببرد تا شهر آرزوهایش . دخترک شنل توریش را پوشیده بود و آماده آماده بود . اسب سفید را هم زین کرده بودند. وقتی سوار شد مادرش گفت : ” سکه رو که انداختم . راه می افته”

==========================

چاکرتیم سالار!

.
.
.

تو حوضی که ماهی نباشه قورباغه سالاره

اس ام اس های فلسفی و عرفانی جدید-

داغ ترین و جدیدترین اس ام اس ها




آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد،

زندگی به رنج کشیدنش می ارزد.

.

.

.

اس ام اس فلسفی ، اس ام اس عرفانی ، سخنان دکتر شریعتی http://radsms.com

برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !

پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.

.

.

.

اس ام اس فلسفی ، اس ام اس عرفانی ، سخنان دکتر شریعتی http://radsms.com

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند

.

.

.

اس ام اس فلسفی ، اس ام اس عرفانی ، سخنان دکتر شریعتی http://radsms.com

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند

پرهایش سفید می ماند

ولی قلبش سیاه میشود

.

.

.

اس ام اس فلسفی ، اس ام اس عرفانی ، سخنان دکتر شریعتی http://radsms.com

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس

گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است

(دکتر علی شریعتی)

.

.

.

اس ام اس فلسفی ، اس ام اس عرفانی ، سخنان دکتر شریعتی http://radsms.com

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات

است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ

است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم

(دکتر علی شریعتی)

.

.

.

اس ام اس فلسفی ، اس ام اس عرفانی ، سخنان دکتر شریعتی http://radsms.com

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

(دکتر علی شریعتی)

.

.

.

اس ام اس فلسفی ، اس ام اس عرفانی ، سخنان دکتر شریعتی http://radsms.com

به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد

با دروغ می بازد و با عشق می میرد (دکتر علی شریعتی)

.

ادامه مطلب ...

داستانک:بهای صورتحساب

روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد.تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد.دختر جوان و زیبائی در را باز کرد.پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد

دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت :...

«چقدر باید به شما بپردازم؟ » .دختر پاسخ داد: « چیزی نباید بپردازی.مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازائی ندارد.» پسرک گفت: « پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»
سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد.پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.
دکتر هوارد کلی ، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد.هنگامیکه متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید.بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بیمار حرکت کرد.لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد.در اولین نگاه اورا شناخت.
سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام کند.از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری ، پیروزی ازآن دکتر کلی گردید.
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود.به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد.گوشه صورتحساب چیزی نوشت.آنرا درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.
زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت.مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد.سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد.چیزی توجه اش را جلب کرد.چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود.آهسته انرا خواند:

«بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است»


عاشقانه:بیا با من دلم تنها ترین است


بیا با من دلم تنها ترین است

نگاهت در دلم شور آفرین است


مرا مستی دهد جام لبانت

شراب بوسه ات گیرا ترین است


ز یک دیدار پی بردی به حالم

عجب درمن نگاهت نکته بین است


سخن از عشق ومستی گوی با من

سخن هایت برایم دلنشین است


مرا در شعله ی عشقت بسوزان

که رسم دوستداریها همین است


نشان عشق را در چشم تو خواندم

دلم چون کویی آیینه بین است


به من لطف گل مهتاب دادی

تنت با عطر گلها همنشین است


دوست را هم تو باش آغاز وپایان

که عشق اولی وآخرینست


اس ام اس عاشقانه سری جدید

روی یک طاقچه ی سنگی میون دو قاب رنگی ، بودن من و تو با هم داره تصویر قشنگی ، عکس تو تو قاب خاتم در حصار خالی از غم ، حتی در مرگ تن من نمی گیره رنگ ماتم .


گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده ی عاشقی بودم که میان صدها هزار پرنده بتوانم به قله ی بلند سرزمین هستی برسم و پرواز کنان نغمه سر دهم که من شیدای تو و عاشقانه دوستت دارم .


کجایی ای رفیق نیمه راهم ، که من در چاه شب های سیاهم ، نمی بخشد کسی جز غم پنهانم ، نه تنها از تو نالم کز خدا هم .


فقط او را صدا کردم نیامد ، تمام شب دعا کردم نیامد ، به من گفت باید با وفا بود ، به عهدش هم وفا کردم نیامد .


آب و هوای چشمات چیزی مثل کویره ، هرکس اسیرش بشه بدون شک میمیره .


ای مهربانم ، ازین پس هر شب سراغت را از ماه می گیرم و هر روز به خورشید می سپارمت تا مبادا به سایه ی غم گرفتار شوی .


تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب ، بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب ، تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند ، آنگاه چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب .


اگر شبی فانوش نفسهای من خاموش شد ، اگر به حجله آشنایی برخوردی و عده ای به تو گفتند کبوترت در حسرت پر کشیدن پر پر زد ، تو حرفشان را باور نکن ! تمام این سال ها کنار من بودی ، کنار دلتنگی دفاترم !


کاش می دانستند که دل من نه تلفن عمومیست و نه کلکسیونر عشق های رنگارنگ ، دل من آن طور که آنها فکر می کنند با همه مهربان هم نیست ، دل من تنها وحشی کوچکی است که با کمترین محبتی رام می شود ، دل کوچکم میترسد نمی خواهد اهلی شود ، به همین سادگی !


اگه گفتی امروز چه روزیه ؟ بگو دیگه ! زیاد فکر نکن ! امروز همون روزیه که دلم برات تنگ شده !


من کلبه ی خوشبختی تو را روزی با گلهای شوقم فرش خواهم کرد و قشنگترین لحظه هایم را به پای ساده ترین دقایقت خواهم ریخت تا بدانی عاشق ترین پروانه ات خواهم ماند .


آرزوی مرگ کردم مرگ هم شادم نکرد ، در قفس ماندم معشوق آزاد نکردم .


دل های بزرگ و احساس های بلند ، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند .


خانوم ها با گوشهایشان عاشق می شوند و مردها با چشم هایشان . (شکسپیر)


گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم ، نه لبخند می زنیم نه شکایت می کنیم ، فقط احمقانه سکوت می کنیم .


مشکلات به سبکی هوا ، عشق به عمق اقیانوس ، دوستی به محکمی الماس ، موفقیت به درخشانی طلا ، این ها آرزوهای من برای توست .


به جنگل سوخته ی خاطراتم سوگند ، درخت یادت را باغبان خواهم بود تا ابد .


چو عاشق می شدم ، گفتم : ربودم گوهر مقصود ، ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد .


سنگینی بار خداوند آنقدر نیست که کمرت را بشکند ، فقط می خواهد تو را به زانو در آورد تا دعا کنی .



داستانی کوتاه ، زیبا و پر معنی

داوینچی موقع کشیدن تابلوی"شام اخر"دچار مشکل بزرگی شد می بایست "نیکی"را به شکل عیسی و"بدی"را به شکل یهودا یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم داشت به او خیانت کند به تصویر میکشید.
کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های ارمانی اش را پیدا کند.
روزی در یک مراسم همسرایی تصویر کامل مسیح را در چهره ی یکی از جوانان همسرا یافت.جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره ی او اتودهایی برداشت.
سه سال گذشت...
تابلوی شام اخر تقریبا تمام شده بود اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود
کاردنیال پدر کلیسا کم کم به او فشار می اورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند.نقاش پس از روزها جست وجو جوان شکسته و ژندهپوشٍ مستی را در جوی ابی یافت.به زحمت از دستیارانش خواست تااورا به کلیسا بیاوند.چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن از او را نداشت.
گدا راکه درست نمی فهمید چه خبر است به کلیسا اوردند.دستیارانش اورا سر پا نگه داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بی تقوایی گناه وخود پرستی که به خوبی بر ان چهره نقش بسته بود نسخه برداری کرد.
وقتی کارش تمام شد گدا که دیگر مستی از سرش پریده بود چشمهاهیش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید و با امیزه ای از شگفتی گفت:من این تابلو را قبلا دیده ام!!!
داوینچی شگفت زده پرسید:کی؟
گدا گفت: سه سال قبل پیش از انکه همه چیزم را از دست بدهم.موقعی که در یک گروه همسرایی اواز می خواندم زندگی رویایی داشتم.هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره ی "عیسی" بشوم!
میتوان گفت:
"نیکی"و"بدی" دو روی یک سکه هستند همه چیز به این بسته است که هر کدام کی سر راه انسان قرار بگیرند!