اس ام اس مثله فاتحه میمونه
اس ام اس مخصوص حاجیان از حج برگشته:
گرچه داری لطف و احسان حاجی
اینقدر خودت به من نچسبان حاجی!
با ویروس آنفولانزای خوکی خود
اینقدر تن مرا ملرزان حاجی!!!
.
.
پاییزتیم
امیدوارم توپ خوشبختی سانترش همیشه روی قلبت باشه
و با شرایط بالا خوشبخت بشی . . . !
دیروز به جرم بالا رفتن از قلبت دستگیر شدم !
بیا بهشون بگو ساکن قلبم دزد نیست !
چاکرتیم سالار!
.
.
.
آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد،
زندگی به رنج کشیدنش می ارزد.
.
.
.
اس ام اس فلسفی ، اس ام اس عرفانی ، سخنان دکتر شریعتی http://radsms.com
برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !
پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.
.
.
.
اس ام اس فلسفی ، اس ام اس عرفانی ، سخنان دکتر شریعتی http://radsms.com
دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند
.
.
.
اس ام اس فلسفی ، اس ام اس عرفانی ، سخنان دکتر شریعتی http://radsms.com
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند
پرهایش سفید می ماند
ولی قلبش سیاه میشود
.
.
.
اس ام اس فلسفی ، اس ام اس عرفانی ، سخنان دکتر شریعتی http://radsms.com
اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس
گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است
(دکتر علی شریعتی)
.
.
اس ام اس فلسفی ، اس ام اس عرفانی ، سخنان دکتر شریعتی http://radsms.com
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات
است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ
است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
(دکتر علی شریعتی)
.
.
.
اس ام اس فلسفی ، اس ام اس عرفانی ، سخنان دکتر شریعتی http://radsms.com
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری
(دکتر علی شریعتی)
.
.
.
اس ام اس فلسفی ، اس ام اس عرفانی ، سخنان دکتر شریعتی http://radsms.com
به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد
با دروغ می بازد و با عشق می میرد (دکتر علی شریعتی)
.
ادامه مطلب ...روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد.تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد.دختر جوان و زیبائی در را باز کرد.پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد
دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت :...
«چقدر باید به شما بپردازم؟ » .دختر پاسخ داد: « چیزی نباید بپردازی.مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازائی ندارد.» پسرک گفت: « پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»«بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است»
بیا با من دلم تنها ترین است
نگاهت در دلم شور آفرین است
مرا مستی دهد جام لبانت
شراب بوسه ات گیرا ترین است
ز یک دیدار پی بردی به حالم
عجب درمن نگاهت نکته بین است
سخن از عشق ومستی گوی با من
سخن هایت برایم دلنشین است
مرا در شعله ی عشقت بسوزان
که رسم دوستداریها همین است
نشان عشق را در چشم تو خواندم
دلم چون کویی آیینه بین است
به من لطف گل مهتاب دادی
تنت با عطر گلها همنشین است
دوست را هم تو باش آغاز وپایان
که عشق اولی وآخرینست
روی یک طاقچه ی سنگی میون دو قاب رنگی ، بودن من و تو با هم داره تصویر قشنگی ، عکس تو تو قاب خاتم در حصار خالی از غم ، حتی در مرگ تن من نمی گیره رنگ ماتم .
گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده ی عاشقی بودم که میان صدها هزار پرنده بتوانم به قله ی بلند سرزمین هستی برسم و پرواز کنان نغمه سر دهم که من شیدای تو و عاشقانه دوستت دارم .
کجایی ای رفیق نیمه راهم ، که من در چاه شب های سیاهم ، نمی بخشد کسی جز غم پنهانم ، نه تنها از تو نالم کز خدا هم .
فقط او را صدا کردم نیامد ، تمام شب دعا کردم نیامد ، به من گفت باید با وفا بود ، به عهدش هم وفا کردم نیامد .
آب و هوای چشمات چیزی مثل کویره ، هرکس اسیرش بشه بدون شک میمیره .
ای مهربانم ، ازین پس هر شب سراغت را از ماه می گیرم و هر روز به خورشید می سپارمت تا مبادا به سایه ی غم گرفتار شوی .
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب ، بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب ، تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند ، آنگاه چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب .
اگر شبی فانوش نفسهای من خاموش شد ، اگر به حجله آشنایی برخوردی و عده ای به تو گفتند کبوترت در حسرت پر کشیدن پر پر زد ، تو حرفشان را باور نکن ! تمام این سال ها کنار من بودی ، کنار دلتنگی دفاترم !
کاش می دانستند که دل من نه تلفن عمومیست و نه کلکسیونر عشق های رنگارنگ ، دل من آن طور که آنها فکر می کنند با همه مهربان هم نیست ، دل من تنها وحشی کوچکی است که با کمترین محبتی رام می شود ، دل کوچکم میترسد نمی خواهد اهلی شود ، به همین سادگی !
اگه گفتی امروز چه روزیه ؟ بگو دیگه ! زیاد فکر نکن ! امروز همون روزیه که دلم برات تنگ شده !
من کلبه ی خوشبختی تو را روزی با گلهای شوقم فرش خواهم کرد و قشنگترین لحظه هایم را به پای ساده ترین دقایقت خواهم ریخت تا بدانی عاشق ترین پروانه ات خواهم ماند .
آرزوی مرگ کردم مرگ هم شادم نکرد ، در قفس ماندم معشوق آزاد نکردم .
دل های بزرگ و احساس های بلند ، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند .
خانوم ها با گوشهایشان عاشق می شوند و مردها با چشم هایشان . (شکسپیر)
گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم ، نه لبخند می زنیم نه شکایت می کنیم ، فقط احمقانه سکوت می کنیم .
مشکلات به سبکی هوا ، عشق به عمق اقیانوس ، دوستی به محکمی الماس ، موفقیت به درخشانی طلا ، این ها آرزوهای من برای توست .
به جنگل سوخته ی خاطراتم سوگند ، درخت یادت را باغبان خواهم بود تا ابد .
چو عاشق می شدم ، گفتم : ربودم گوهر مقصود ، ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد .
سنگینی بار خداوند آنقدر نیست که کمرت را بشکند ، فقط می خواهد تو را به زانو در آورد تا دعا کنی .
فیلی در استخری شنا میکرد . مورچه ای سر رسید و گفت
: « بیا بیرون کارت دارم » ، فیل از استخر بیرون اومد . مورچه نگاهی کرد و
گفت : دیگه کاری ندارم .
فیل با کنجکاوی پرسید : ببینم پس برا چی من رو صدا کردی ؟
مورچه میگه: میخواستم ببینم مایوم رو تو پوشیدی؟
:
اولی
: شنیدم روز قیامت به انسان های درستکار حورالعینی بسیار زیبا و بلندقامت
می دهند که سر آن در دامن شما و پاهای آن ده متر آن طرفتر است.
دومی : چه فایده ای دارد این حوری بی قواره به درد دیگران می خورد نه به درد ما!!!
:
یک نفر به خواستگاری رفته وبه دختره میگه:
من آدم صبوری هستم دختره هم میگه معلومه اگه ادم صبوری نبودی این دماغ را چند سال تحمل نمیکردی
:
مستی
از میخانه بیرون آمد و در کوچه راه می رفت که گوشه ی خرابه ای افتاد. سگی
صورت او را لیسید. مست گمان کرد که انسان است و او را پاک می کند. گفت :
ای برادر ، خدا پدرت را بیامرزد که مرا نوازش میکنی. در این هنگام سگ پای
خود را بلند کرد و بر صورت وی بول کرد. مست گفت : خدا فرزندت را به تو
ببخشد که با آب گرم صورت مرا می شویی.
:
نوکری
در منزلی کار می کرد که آقا و خانم با هم اختلاف سلیقه داشتند. وقتی که
نوکر برای خرید از منزل خارج می شد آقا می گفت : فلان چیز را بخر ، خانم
می گفت : نخر ، و وقتی خانم می گفت فلان چیز را بخر آقا می گفت نخر. نوکر
که از این همه اختلاف سلیقه به تنگ آمده بود ، روزی در میان بخر و نخر
خانم و آقا با عصبانیت گفت : راستی که من کلافه شده ام ، یکی می گوید بخر
، یکی می گوید نخر من بینوا مانده ام میان دو خر!
پسری می ره نون بخره می بینه صف مردها خیلی شلوغه ، میره تو صف خانوما میگه : آقا ببخشید خواهرم گفته 3 تا نون بدین!!
:
اتوبوسی
در یک سراشیبی شروع به لغزیدن کرد ، مسافرین صدا به یاد خدا و رسول الله
بلند کردند. ناگهان یکی از مسافرین که فهمیده بود اتوبوس ترمز ندارد ،
فریاد زد و گفت : کار از خدا و پیغمبر گذشته همه بگید یا ابوالفضل.
روی یک طاقچه ی سنگی میون دو قاب رنگی ، بودن من و تو با هم داره تصویر قشنگی ، عکس تو تو قاب خاتم در حصار خالی از غم ، حتی در مرگ تن من نمی گیره رنگ ماتم .
گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده ی عاشقی بودم که میان صدها هزار پرنده بتوانم به قله ی بلند سرزمین هستی برسم و پرواز کنان نغمه سر دهم که من شیدای تو و عاشقانه دوستت دارم .
کجایی ای رفیق نیمه راهم ، که من در چاه شب های سیاهم ، نمی بخشد کسی جز غم پنهانم ، نه تنها از تو نالم کز خدا هم .
فقط او را صدا کردم نیامد ، تمام شب دعا کردم نیامد ، به من گفت باید با وفا بود ، به عهدش هم وفا کردم نیامد .
آب و هوای چشمات چیزی مثل کویره ، هرکس اسیرش بشه بدون شک میمیره .
ای مهربانم ، ازین پس هر شب سراغت را از ماه می گیرم و هر روز به خورشید می سپارمت تا مبادا به سایه ی غم گرفتار شوی .
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب ، بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب ، تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند ، آنگاه چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب .
اگر شبی فانوش نفسهای من خاموش شد ، اگر به حجله آشنایی برخوردی و عده ای به تو گفتند کبوترت در حسرت پر کشیدن پر پر زد ، تو حرفشان را باور نکن ! تمام این سال ها کنار من بودی ، کنار دلتنگی دفاترم !
کاش می دانستند که دل من نه تلفن عمومیست و نه کلکسیونر عشق های رنگارنگ ، دل من آن طور که آنها فکر می کنند با همه مهربان هم نیست ، دل من تنها وحشی کوچکی است که با کمترین محبتی رام می شود ، دل کوچکم میترسد نمی خواهد اهلی شود ، به همین سادگی !
اگه گفتی امروز چه روزیه ؟ بگو دیگه ! زیاد فکر نکن ! امروز همون روزیه که دلم برات تنگ شده !
من کلبه ی خوشبختی تو را روزی با گلهای شوقم فرش خواهم کرد و قشنگترین لحظه هایم را به پای ساده ترین دقایقت خواهم ریخت تا بدانی عاشق ترین پروانه ات خواهم ماند .
آرزوی مرگ کردم مرگ هم شادم نکرد ، در قفس ماندم معشوق آزاد نکردم .
دل های بزرگ و احساس های بلند ، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند .
خانوم ها با گوشهایشان عاشق می شوند و مردها با چشم هایشان . (شکسپیر)
گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم ، نه لبخند می زنیم نه شکایت می کنیم ، فقط احمقانه سکوت می کنیم .
مشکلات به سبکی هوا ، عشق به عمق اقیانوس ، دوستی به محکمی الماس ، موفقیت به درخشانی طلا ، این ها آرزوهای من برای توست .
به جنگل سوخته ی خاطراتم سوگند ، درخت یادت را باغبان خواهم بود تا ابد .
چو عاشق می شدم ، گفتم : ربودم گوهر مقصود ، ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
سنگینی بار خداوند آنقدر نیست که کمرت را بشکند ، فقط می خواهد تو را به زانو در آورد تا دعا کنی .