دخترعمل پیوند قلب داشت, به پسر گفت منتظرم بمان و پسر با چشمان اشک بار گفت قلبم برای تو میتپد دختربه هوش امد, سراغ پسر راگرفت پرستار گفت میدانی قلب کی در سینه ات میتپد… دختر به گریه افتاد در همین موقع پسر از دسشویی بیرون امد و گفت عزیزم چرا گریه میکنی . . . . . . مهمون بودیم جایی، نصف شب حال نداشتم برم دستشویی، یه بچه کنارم خواب بود برش داشتم گذاشتم تو جای خودم تو جای اون شاشیدم، اومدم برش گردونم دیدم تو جای من ریده جوک داغ و خنده دار آذر 92 ادامه مطلب ...
تنها یک حرف مرا هر روز غمگین تر میکند … همان یک “ن” که در ابتدای “بودنت” نشسته است ! . . با دستان خالی از دنیا خواهم رفت … نباید نگران باشم چون حداقل با دلی پر میروم ! . . در زندگی گفتن دو چیز بسیار سخت است :