بیا تا من و تو جانانه باشیم / یکی شمع و یکی پروانه باشیم / به پای سایه های گل نشینیم / دعا بر هم کنیم تا زنده باشیم .
دیدگانت از همیشه شادتر / شهر قلبت زنده و آبادتر / غصه هایت دم دم ای مهربان / بر گذرگاه زمان بر بادتر .
بگویم و بدانی یا نگویم و میدانی ، فاصله دورت نمیکند ، در خوبترین جای جهان جا داری ، جایی که دست هیچکس به تو نمیرسد .
دوستان من مثل گندمند ، یعنی یه دنیا برکت و نعمت ،
نبودنشان قحطی و گرسنگی و من چه خوشبختم که زردی خوشه های گندم در اطرافم
موج میزند .
حضورت در قلبم مثل نفس کشیدن است ، آرام ، بی صدا ، اما
همیشگی !
شد کوچه به کوچه جستجو ، عاشق او / شد با شب و گریه
روبرو ، عاشق او / پایان حکایتم شنیدن دارد / من عاشق او بودم و او عاشق او
.
عمر من در عشق خوبان سر رسید / موی من از عشق خوبان شد
سفید / صد من چون از کبوتر خانگیست / ناز کردن بر من از دیوانگیست / من چه
دارم از تو پنهانش کنم ؟ / جان تقاضا کن که قربانت کنم .
بهترین دوست خواهی بود حتی اگر سختی راه ، چشمانت را از
من دور کند و بهترینی حتی اگر طنین صدایت به گوش من نرسد .
مثل اتاق زیر شیروانی پر از خاطره ی بارانم ، کدام واژه
می فهمد برایت چقدر دلتنگم ؟
برای شادی روحم صلوات ، لازم نیست ، فاتحه ام خوانده
میشود اگر یک لحظه از من دلگیر باشی !
ما با نفس سلامت ای دوست خوشیم / از گرمی هر کلامت ای
دوست خوشیم / هرچند که افتخار دیدارت نیست / با زنگ خوش پیامت ای دوست
خوشیم .
نم نم عشقت را با دریای محبت دیگران عوض نمیکنم ، حتی
اگر در طوفان غمت بمیرم .
گل را ساعتی ، محبت را روزی و عشق را لحظه ای ، اما تو
را برای همیشه دوست دارم .
می نویسم باران ! می نویسم سرما ! می نویسم غم و اندوه و
نفس ! می نویسم احساس ، تا بدانی دل من بی تو گلم میمیرد و بدان دل سرد
است و کمی بارانی ، غم سراسر دل من پر کرده ، کاش اینجا بودی .
قسم به آیه ی چشمت ، به خوبیت به صفایت / دوباره مثل
همیشه ، دلم گرفته برایت .
استعداد عجیبی در شکستن داری ، قلب ، غرور ، پیمان ،
استعداد عجیبی در نشستن دارم ، به پای تو ، به امید تو ، در انتظار تو .
در تقویم دوستی این را به ذهنت بسپار ، روزی به نام
فراموشی وجود ندارد .
سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست / شاید این قصه ی
تنهایی ما کار خداست / آنقدر سوخته ام با همه بی تقصیری / که جهنم نگزارد
به تنم تاثیری .
یک سمت تویی و عشق : مرگی ساده / یک سمت جهان به قتل من
آماده / می ترسم ! مثل بچه گنجشکی که / در دست دو بچه ی شرور افتاده .
اگر دیدی دنیا برات مفهومی نداره ، تحمل کن ، شاید خودت
دنیای کسی باشی .
گاه این نازک دلم ، یاد رویت میکند / گاه با دیدار گل ،
یاد بویت میکند / گاه با دلواپسی ، در کنار پنجره / از هزاران قاصدک پرس و
جویت میکند .
از انتهای خیالت تا هر کجا که بروی ، بازهم بهم میرسیم ،
زمین بیهوده گرد نیست !
اگر پیراهن یوسف علاج درد یعقوب است / علاج درد ما هم
دیدن یاران محبوب است .
داور قلبم نه سوت دارد نه کارت قرمز ، راحت باش ، تا دلت
میخواهد خطا کن .
با من بمان ، نه برای اینکه در دنیای بی رحم تنها نباشم ،
با من بمان تا در دنیای بی رحم تنهاییم ، تنهاترین باشی .
گاهی پروانه ها هم اشتباه عاشق میشوند ، به جای شمع ،
گرد چراغهای بی احساس خیابان می میرند !
زندگی تکرار فرداهای ماست / میرسد روزی که فردا نیستیم /
آنچه میماند فقط نقش نکوست / نقش ها می ماند و ما نیستیم .
بنگر که بزرگترین آرزوی من چه کم حرف است : تو !
خون می چکد از تیغ نگاهی که تو داری / فریاد از آن چشم
سیاهی که تو داری / هرچند گلی نیست به خوش چشمی نرگس / در خواب ندیده است
نگاهی که تو داری .
فراموش کردنت برایم مثل آب خوردن بود ، از همان آب
هایی که می پرد توی گلو و سالها سرفه میکنیم !