باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم: من تنها نیستم, تنها منتظرم
چرا؟...عقربههای ساعت ... هرچه می دوند !.. به لحظه ی دیدارت نمی رسند...؟!!
اگر زنده ماندم در دادگاه شهادت خواهم داد
این لکه سرخ روی پیرهنم از گلوله نیست،
تو در دلم انار دانه کردهای.
نبودنت
دلیل ِنداشتنت نیست؛
"حتی اگر نباشی می آفرینمت چونانکه التهاب بیابان سراب را"
هر معشوقه ای هم می تواند عاشق باشد !
.
.
.
.
.
فقط گاهی عاشق کس دیگری می شود !
من سوگوار نبودنت نیستم !
من شرمسار این همه تحملم !
هر بار ، با قصد قربت تو ، غریب تر می شوم !
گناه کن !
با من گناه کن !
بیا برای یک بار هم که شده احساس کنم که آدمم ... سیب نشانم بده !
بهشت سهم کسانی که تو را باور نکرده اند
از چشم هیچ کسی نمی شود خواند که دوستتان دارد یا نه .... !
بس که برای نفر قبلی گریه کرده ، حالت چشمانش عوض شده
امشب کسی به سیب دلم ناخنک زده است! بر زخمهای کهنه ی قلبم نمک زده
است!
دارد به باد می سپرد این پیام را: سیب دلم برای تو ای دوست، لک زده است
بوسه هایت انار را می ترکاند / نفس هایت سیب را می رساند / آغوشت ابر را می
باراند
پاییزترینی تو...!
آنجا که ایستاده می خوابم
عمیق تر از هر خوابی
دلم شانه هایت را می خواهد!!