همیشه رفتن بهترین نیست / گاهی میان رفتن و ماندن هیچ فرقی نیست / چه قهر باشیم چه آشتی اصل درست این است / که عزیزان ما در خانه ی دل ما جای دارند
بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی / به روج بی قرار من تو اظطراب میدهی / دلم پر از گلایه ها تنم اسیر درد و خون / ولی تو قهر با دلم برای لحظه ای مکن
باید آهسته نوشت، با دلی خسته نوشت، گرم و پر رنگ نوشت، روی هر سنگ نوشت تا بدانند همه که اگر دوست نباشد، دل نیست
در میان دست هایت عشق پیدا میشود / زیر باران نگاهت نسترن وا میشود / با
عبور واژه ها از گوشه ی لب تو / مهربانی قلبت خوب معنا میشود
لاله ی داغ دیده را ماتم / اشک از رخ چکیده را ماتم / دست تقدیر از تو دورم
کرد / گل از شاخه چیده را ماتم
مهربانی باغ سبزی است که از روزنه ی پنجره ها باید دید، مهربانم مگذار لحظه
ی روزنه ی پنجره هایت بسته شود
گل یخ زمستان تو هستم / اسیر ناز چشمان تو هستم / مرا پرپر مکن ای جانم ای
دوست / که من مشتاق دیدار تو هستم
چی میشد تو هم منو دوستم میداشتی نازنین / جای گریه رو لبام خنده میکاشتی
نازنین / حالا که قهری باهام ولی بدون دوستت دارم / طاقت قهر ندارم پس آشتی
آشتی نازنین
قهر مکن ای فرشته روی دلارا / ناز مکن ای بنفشه موی فریبا / طعنه و دشنام تلخ اینهمه / ناز تو
را میکشم به دیده منت / سر به رهت مینهم به جزو تمنا