داده ام دل به نگاری که خدا می داند / نه محبت ، نه مروت ، نه وفا می داند .
در من غم بیهودگیها می زند موج / در تو غروری از توان من فزونتر / در من نیازی می کشد پیوسته فریاد / در تو گریزی می گشاید هر زمان پر .
و حالا انتهای کوچه ی شعر / منم با انتظاری مبهم و زرد / ولی ای کاش جادوی نگاهت / غزل های مرا غارت نمی کرد .
تا دو چشمان سیاهت دید چشم / بر سیاهی بخت خود خندید چشم / از خجالت پیش چشمت آب شد / پلک را بر روی خود پوشید چشم .
بی احساس و بی عاطفه بودن ، انسان را از واقعیت دور می کند ، امیر احساسات باشیم نه اسیر آن .
به چه مانند کنم در همه آفاق تو را / هرچه در ذهن من آمد تو از آن خوب تری .
گلی دارم که تو گلها غریبه / نه نارنجه و نه لیمو و نه سیبه / گلی دارم به دست کس نمیدم / خریدم گوهری و پس نمیدنم .
خاک پای دوست شدن در نزد ما یک آرزوست / گر دوست بخواهد جان من قربان اوست
.
دل من ماهی دریای عشقه / وجودم آهوی صحرای عشقه / نمیدونم که در دلم تو چه
کردی / که مرا سرمست و دیوانه کردی .
قصیده می شوم اگر تو تشنه ی شنیدنی / به اوج می رسم اگر تو بی قرار دیدنی /
بیا که در هوای تو از نور نفس تازه کنم / بیا که این حماسه را با تو پر
آوازه کنم .
در بودنت به نبودنت و در نبودنت به بودنت می اندیشم ، ای بود و نبود من !
یه حساب تو دلتنگی هات برام باز کن ، شاید برنده ی کل دلتنگی هات شدم .
غزال خوش غزل تویی / شیرین تر از عسل تویی / بین تموم آدما / نگین بی بدل
تویی .
بی تو دری بودم به برون ، نگاهی به کران و صدایی به کویر .
کدام کشور را فتح کنم تا حاضر شوی مرا شهردار دهکده ی قلبت کنی ؟
من و مهتاب و شب و هوای عالی / عزیزم جای تو خالی / عطر گل پر شده باز تو
این حوالی / من به یاد تو خوشم تو در چه حالی ؟