|
|
زندگی مثل بازی شطرنج می مونه! اگه بلد نباشی همه می خوان یادت بدن ، وقتی هم که یاد گرفتی همه می خوان شکستت بدن !
اس ام اس خنده دار, اس ام اس سرکاری,
وقتی قدرتش رو داری، میتونی فاعل باشی. ولی وقتی نداری، مفعول بودن هم از سرت زیاده
اس ام اس خنده دار, اس ام اس سرکاری, اس ام اس موبایل
اینکه بدبخت باشی و جار بزنی که بدبختی، خودش یه بدبختیه
باران با استمرارش سنگ را سوراخ می کند نه با قدرتش
اس ام اس خنده دار, اس ام اس سرکاری, اس ام اس موبایل
هیچوقت
به خدا نگویید: من یک مشکل بزرگ دارم به مشکلتان بگویید: من یک خدای بزرگ دارم. « اسپایک میلیگان »
مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید بدست آورید وگرنه مجبور خواهید بود
چیزهایی را که بدست آورده اید دوست داشته باشید. « جرج برنارد شاو »
فرق ما با دیوانه ها در این است که ما در اکثریت هستیم. « میشل فوکو »
پول خوشبختی نمیآورد .... اما شکل دلپذیرتری از بدبختی را برایتان فراهم
میسازد.
من از چشمان خود آموختم رسم محبت را که هر عضوی به درد آید به جایش دیده می
گرید
خدایا! چگونه زیستن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت.
چشمهایت زمین سبز محبت بود و من قانون جاذبه اش را وقتی سیب سرخ دلم افتاد
فهمیدم.
آدم وقتی جوونه سلامتیشو از بین میبره تا به پول برسه و وقتی که پیر شد
پولاشو از بین میبره تا سلامتیشو دوباره بدست بیاره....
خوشبختی توپی است که وقتی می رود به دنبالش می دویم و وقتی می ایستد به آن
لگد می زنیم.
در جوانی به خود میگفتم شیر شیر است اگر چه پیر بود چون به پیری رسیدم
فهمیدم پیر پیر است اگر چه شیر بود
من ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من بیاموزد نه اندیشه هارا. «
استاد مطهری »
امروز روز مهمی است ، زیرا اولین روز از باقیمانده عمر توست !!!
بازیکنان حاضر در جام جهانی 2010 لباسهای ورزشی را می پوشند که از بازیافت 13 میلیون قوطی پلاستیک تولید شده اند.
به گزارش خبرگزاری مهر، این لباسهای ورزشی دوستدار
محیط زیست را بازیکنانی چون کریستیانو رونالدو و جی
سونگ پارک در رقابتهای جام جهانی آفریقای جنوبی به تن
می کنند.
این لباسها که 100 درصد از پلی استر هستند از بازیافت
13 میلیون قوطی پلاستیک معادل 254 هزار کیلوگرم تولید
شده اند. این لباسها دوستدارترین و فناورانه ترین
لباسهایی هستند که بازیکنان در تمام تاریخ این ورزش
پرطرفدار پوشیده اند.
در حقیقت برای اولین بار شرکت نایک برای برخی از
تیمهای ملی از قیبل برزیل، پرتغال و هلند این لباسهای
پلی استری بازیافتی را تولید کرده است.
این قوطیهای پلاستیک از ژاپن و تایوان جمع آوری شده
اند. در این فرایند در میزان استفاده از مواد خام و
انرژی 30 درصد صرفه جویی می شود.
براساس گزارش تایمز، در مجموع 9 تیم از این لباسها
استفاده می کنند. هر دست لباس از بازیافت 8 قوطی
پلاستیکی تولید شده است
ویژه نامه جام جهانی 2010
چرا
مسابقات 2010 در آفریقای جنوبی
برگزار میشود؟
اس ام اس خنده دار, اس ام اس سرکاری, اس ام اس موبایل, جوک
وقتی گلدون خونمون شکست پدرم گفت: قسمت این بود، مادرم گفت: حیف شد،
خواهرم گفت: قشنگ بود، برادرم گفت: کاش دوتا داشتیم.
اما وقتی دل من شکست کسی به فکرش نبود. هیچکس…
خبر داغ و فوری !
میگ میگ توسط مردان غیور لر در کوههای خرم آباد شکار شد !!!
قبل از اینکه کسی درب دلتو بزنه
آیفون قلبت رو تصویری کن !
چون اگه بیاد تو و بشینه دیگه نمیشه بیرونش کرد !
مهمان حبیب خداست !
مژده به شما دوست مجرد حالا که مجردهستی و شامل خوشه بندی نمیشی !
بیا بشین رو
جیگرتو گاز گاز ! لپتو ماچ ماچ ! لبتو میک میک ! چشماتو آخ آخ !
دیوونتم وای وای !
به خودت نگیر بای بای !!!
(این داستان واقعی است)
ساعت نزدیک شش صبح بود، زنگ تلفن بصدا درآمد، دخترم
گوشی را برداشت بعد از چند لحظه آمد داخل اتاقم. داشت
گریه میکرد. صدایش میلرزید، بسختی حرف میزد، رنگ از
رخسارش پریده بود، نفس نفس میزد،
- مامان، خاله.
- خاله چی؟ چی شده؟
- تصادف کرده، حالش خیلی بده.
سه خواهرم در آلمان زندگی میکنند، دو برادرم یکی
انگلیس یکی ایران، خودم هم ایران. صاحب شرکت نسبتاً
بزرگی هستم. با وجود زن بودنم خیلی خوب از پس تجارت
برآمده ام. چند ده نفر آقا و خانم در این شرکت کار
میکنند، عاشق کارم هستم و بسیار نکته بین و دقیق.
وضعیت مالی خوب، درآمد بالا، خانه ای بزرگ و مجلل با
استخر، سونا و جکوزی، بهترین وسایل، ویلای شمال،
اتومبیل گران، مسافرتهای پر هزینه، لباسهای رنگارنگ،
کارگر خانه. دو دختر دارم. دخترانم صاحب اتومبیل هستند،
پول هفتگی خوبی میگیرند، شیک لباس می پوشند، باشگاه،
گردش، تفریح، رقص، زندگی خوبی دارند. از شوهرم جدا شده
ام. همسر جدیدم مهربان است.
خواهر بزرگم صاحب سه فرزند بود. دو پسر که سوی زندگی
خود رفته بودند و یک دختر معلول که از بدو به دنیا
آمدنش برای نگهداری از او رنج بسیار تحمل کرده بود. از
جدایی شوهرش دو سالی میگذشت. او با دخترش در شهری کوچک
در آلمان زندگی میکرد. همچون پرستاری شبانه روز از
دخترش نگهداری میکرد. تمام وقت و ذهنش درگیر او بود.
آن روز زمانی که به همراه دخترش درحال برگشت به خانه
بود کنترل اتومبیل را به ناگاه از دست میدهد و از بخت
بد با تانکر بنزینی که در کنار بزرگراه متوقف شده بود
برخورد میکند. در اثر این تصادف و برخورد جسمی به سرش
به شدت دچار خونریزی مغزی شده و به بیمارستان منتقل
گردید. دخترش خوشبختانه آسیب زیادی ندید.