شعر زیبا در مورد پدران از دست رفته-از پروین اعتصامی

سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با
سیگار و دود سیگارش . . .



پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل

تیشه ای بود که شد باعث ویرانی من



یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ گرگ تو شد ای یوسف کنعان من



مه گردون ادب بودی و در خاک شدی
خاک زندان تو گشت ای مه زندانی من


از ندانستن من دزد قضا آگه بود
چو تو را برد ، بخندید به نادانی من



آن که در زیر زمین داد سر و سامانت
کاش میخورد غم بی سر و سامانی من



به سر خاک تو رفتم ، خط پاکش خواندم
آه از این خط که نوشتند به پیشانی من



رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم ای دیده ی نورانی من



بی تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منند
قدمی رنجه کن از مهر به مهمانی من



صفحه ی روی ز انظار نهان میدارم
تا نخوانند بر این صفحه پریشانی من



دهر بسیار چو من سر به گریبان دیده است
چه تفاوت کندش سر به گریبانی من



عضو جمعیت حق گشتی و دیگر نخوری
غم تنهایی و مهجوری و حیرانی من



من که قدر گهر پاک تو می دانستم
ز چه مفقود شدی ، ای گهر کانی من ؟



سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با

سیگار و دود سیگارش . . .


من که آب تو ز سرچشمه ی دل میدادم

آب و رنگت چه شد ، ای لاله ی نعمانی من ؟



من یکی مرغ غزلخوان تو بودم ، چه فتاد ؟
که دگر گوش نداری به نواخوانی من ؟



گنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم
ای عجب ، بعد تو با کیست نگهبانی من ؟



شادی روح همه پدرایی که دیگه پیشمون نیستن !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد